440

او خودِ پاییز بود، سرد و گاهی بارانی. اما اگر آفتابی بود، از صدها تابستان، گرم‌تر بود. بوی دل‌انگیز پرتقال خشک شده و بستنی یخی میوه‌ای می‌داد. آرام بود اما اگر طوفانی بود، هیچ پناهگاهی از خشمش در امان نبود. با این که زمستان نیمی از زیبایی‌اش را ربوده بود، اما هنوز هم در نوع خودش، باطراوت و خواستنی بود. هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌توانست او را از بین ببرد، زیرا از پایانش، آغاز میشد. او نارنجی‌ترین فصل سال بود.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مجله گردشگری | معرفی کشور های توریستی و تورهای مسافرتی عسل صد در صد طبیعی مامانِ واقعیِ پری‌چه دانلود فیلم و سریالهای روز دنیا Deeper Insight معرفي هتل هاي ايران شرکت مهندسین و مشاوره اسپو بویِ خوشِِِِ زندگی آرزوهاي من